پیام رهائی
محوری‌ترین مسئله سیاسی امروزین مردم ایران دموکراسی است، و سلطنت، از جمیع جهات و به هر شکل و شمایلی که آراسته شده باشد، با دموکراسی در تضاد است، به ویژه در کشورهایی که سابقۀ ممتد حکومت استبدادی دارند.

ولایت فقیه و سکولاریزم

نظر مرحوم مدرّس درباره حکومت مذهبی

"مرحوم مدرّس اعلی‌اللّه مقامه که جزو سردستگان حزبِ "اصلاح‌طلب" قرار داشت، اهل "فاناتیزم" [تعصّب و خشک‌اندیشی] نبود. وسعت مشرب او در سیاست او را از طبقۀ "فاناتیک" بکلّی جدا ساخته بود. مدرّس خود را مرد سیاسی و عالم به رموز تمدّن می‌دانست، بنابراین یک بار هم اجازه نداد که رفقای او این اسلحۀ کهنه [فاناتیزم] – سهل‌ترین وسیله برای خرد کردن حریف - را به کار بزنند. نطق‌های مدرّس در آرشیو مجلس شورای ملی موجود است، او هیچوقت متوسّل به حربۀ دین و سلاح مذهب نگردید و کمال ملاحظه را در این باره مبذول می-داشت. خاصّه که اعتماد او در مجلس چهارم و در میان افراد اکثریت به کسانی بود که با انفکاک قوّه سیاسی از روحانی موافق بودند و نمی‌توانست به خلاف عقیدۀ آنها سیاستی به دست گیرد و خودش هم این کاره نبود.

تاریخ احزاب سیاسی، جلد اوّل، ملک‌الشعراء بهار، صفحات ۱۳۲ و ۱۳۳

"با آنکه مدرّس مجتهد جامع‌الشرایط و آیت‌اللّه حقیقی و واقعی بود، هیچگاه مذهب را وسیلۀ پیشرفت مقام و سیاست خود قرار نداد و از ریا و تظاهر به مذهب متنفّر بود.
موقعی که حاجی آقا جمال به او پیام فرستاد که علما منتظر دستور شما هستند، چه کمکی از ما ساخته است؟ مدرّس در جواب می‌گوید: "بزرگ‌ترین کمک شما اینست که در مسجد مردم را به راه راست هدایت کرده و سیاست را به سیاستمداران واگذار کنید و از خدمت خلق غفلت نورزید، زیرا عبادت به جز خدمت خلق نیست."

آیینۀ عبرت، جلد اول، دکتر نصراللّه سیف فاطمی، صفحات ۱۸۸ و ۱۸۸

"ولایت فقیه" از دیدگاه مرحوم آیت‌‌اللّه آقا شیخ محمدحسین نائینی

"در کلام مجیدالهی و سخنان ائمّه، تن دادن به ارادۀ شخص عبودیت [بندگی] شمرده شده - و مبارزۀ انبیاء برای آزادی بشر از عبودیتِ غیر خدا بود.-
این عبودیت دو قسم است: یکی عبودیت در برابر سلاطین و دیگر در برابر سران ادیان ..."
"تأسیس حکومت و سلطنت در تاریخ بشریّت - چه به وسیلۀ پیامبران و سران ادیان باشد، یا به وسیلۀ عقلا و دانشمندان - بر اساس مراقبت و ولایت و محدود بوده است. سلطان حاکم به آن اندازه حق تصرّف در امور دارد که امین در امانت ... باشد و به این جهت سلطان بحق در زمان بزرگان اسلام، ولی و راعی (و خلیفه) نامیده شده، و ما امّامیه معتقدیم که باید از جانب مالک حقیقی و ولیّ بالذات معرفی و نصب شود ... و اگر حاکم و والی تغییر وضع داد و به جای آن که شبان مهربان و سگ پاسبان باشد، گرگ خونخوار شد، همۀ مردم و ملل به هر دین و آئینی باشند تا ممکن است سکوت و اهمال را جایز نمی‌شمارند؛ چون استبداد شرف و قومیّت و حیات ملی را به پرتگاه سقوط می‌برد ..."
"استبداد لجن‌ز‌ار متعفّنی است که همۀ منکرات و فحشاء از آن تولید می‌شود و بدون خشک نمودن این امّ‌الفساد نهی از منکر یا بی اثر است یا اثر آنی دارد ..." صفحات ۴۱، ۵۰ و ۵۲ - تاریخ چاپ ندارد.

نظر آقای دکتر محسن کدیور درباره ولایت فقیه و مردم‌‌سالاری

"تقدیم به دکتر سید هاشم آقاجری
آیا ولایت فقیه با مردم‌سالاری سازگار است؟ اگر احیاناً ولایت فقیه با مردم‌سالاری سازگار نباشد، آیا می‌توان با اصلاحاتی جزئی در یکی از آنها یا در هر دو، آنها را با هم سازگار کرد؟ اگر ولایت فقیه و مردم‌سالاری مطلقاً با هم متعارض باشند، از کدامیک می‌باید به نفع دیگری صرفنظر کرد؟"

"... معتقدان به ولایت فقیه، جمهوری اسلامی را حکومت گذار به ولایت فقیه و مقدمۀ آن می‌دانند و نه عین آن. منتقدان به ولایت فقیه نیز تلازمی بین جمهوری اسلامی و ولایت فقیه قایل نیستند و جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه را نه فقط قابل تصوّر می‌دانند، بلکه معتقدند اساساً چنین تلّقی از جمهوری اسلامی در ابتدا به مردم معرفی شد و در رفراندوم رأی آورد و در پیش‌نویس قانون اساسی نیز سیمای قانونی آن ترسیم شد. گروهی دین و دموکراسی را، و یا اسلام و دموکراسی را، متعارض می‌دانند و دین یا اسلام را منحصر در حوزۀ خصوصی و رابطۀ فردی انسان و خدا می‌دانند. گروهی نیز بین اسلام و دموکراسی تعارض مطلق قائل نیستند. یعنی قرائتی از اسلام را با نوعی از دموکراسی سازگار می‌دانند و تحقق مردم‌سالاری را در جامعۀ دینی ممکن می‌شمارند.

نظر نگارنده چنین است: اولاً ولایت فقیه مطلقاً با مردم‌سالاری ناسازگار است. ثانیاً این ناسازگاری ذاتی است و با اصلاحات جزئی قابل رفع نیست. لذا مردم‌سالاری اسلامی با فرض پذیرش ولایت فقیه امری متناقض است. ثالثاً جامعۀ اسلامی با شیوۀ دموکراتیک قابل اداره است.

مردم‌سالاری چیست؟

مردم‌سالاری یا دموکراسی پاسخی به یک سؤال اساسی در حوزۀ سیاست است: تدبیر حوزۀ عمومی به عهدۀ چه کسانی است؟ یکّه‌سالاری (Autocracy)، حکومت مطلقۀ یک نفر بدون مسؤولیت، اشراف‌سالاری (Aristocracy)، حکومت طبقه اشراف، مردم‌سالاری [Democracy].

در مردم‌سالاری مدار تدبیر حوزۀ عمومی، رضایت همگانی است نه تأمین رضایت یک شخص خاصّ یا یک طبقۀ ممتاز. در چنین حکومتی کارگزاران خدمات عمومی وکیل و نمایندۀ مردم هستند. در مردم‌سالاری حکومت در مقابل مردم مسؤول است، با ارادۀ مردم بر سر کار می آید و در زمان مشخص قدرت را به شکل مسالمت‌آمیز به نمایندگان بعدی می‌سپارد. قوانین جامعه با رأی عمومی تصویب می‌شود و با ارادۀ ملی نیز قابل تغییر است.

هدف مردم سالاری به حداقل رسانیدن خطاهای ادارۀ سیاسی جامعه از طریق به حدّاکثر رسانیدن مشارکت عامه و تقلیل نقش شخصی فرد در اتّخاذ تصمیمات سیاسی است."

منبع: مطبوعات

استبداد دینی منفورترین و بدترین نوع استبداد


"از قوای پاسدار استبداد، شعبۀ استبداد دینی است. کار این شعبه اینست که مطالب و سخنانی از دین یاد گرفته و ظاهر خود را آن طور که جالب عوام ساده باشد می‌آرایند و مردمی را که از اصول و مبانی دین بی‌خبرند، و به اساس دعوت پیامبران گرام آشنایی ندارند می‌فریبند و مطیع خود می‌سازند. و با این روش فریبنده و به نام غمخواریِ دین و نگهداریِ آیین، ظِلّ‌الشیطان را بر سر عموم می‌گسترانند و در زیر این سایۀ شوم جهل و ذلّت، مردم را نگاه می‌دارند. این دسته چون با عواطف پاک مردم سروکار دارند و در پشت سنگر محکم دین نشسته‌اند، خطرشان بیشتر و دفعشان دشوارتر است. این شعبه با شعبۀ استبداد سیاسی [استبداد سلطنتی] در صورت جدا و از جهت و چگونگی عمل مشترک است. هر دو در صرف قوای مالی و معنوی مردم برای حفظ شهوات شخصی می کوشند؛ آن شعبه مردمان فرومایه و سفیه را به درجات و مقامات دولتی بالا می‌برد و دانشمندان و خیرخواهان را ذلیل و زیردست می‌گرداند. این شعبه از عوام در لباس دین ترویج می‌کند و علماءِ آشنا به اصول و مبانی و مجاهد را به گوشه‌گیری و انزوا سوق می‌دهد، و در زیِ طرفداری توحید متولیان بتکده و ترویج‌کنندگان بت‌پرستی‌اند. به نصّ آیات قرآن اطاعت از اینان شرک به ذات اقدس الهی است؛ اتَّخَذُو أَحْبَارَهُمْ ... و در سخنان ائمّۀ هدیٰ علایم و صفات و خطرشان بیان شده است ..."
"یگانه علت و تنها سرزمین که پرورش دهنده و نگهدارندۀ استبداد است جهل عموم و غفلت همگانی می‌باشد. از آنجا که تودۀ مردم مبتلا به جهل بسیط‌اند و به آثار شوم استبداد و وضع خود توجه ندارند ... پس با بیان و شرح آثار استبداد و نمایاندن زندگی آزادی و عزّت می‌توان به تدریج پرده‌های تاریک جهل و غفلت را از برابر عقلشان زایل نمود، به شرط آنکه مردان دانشمند و دلسوز با ملایمت و دلسوزی، به همان طریقی که پیمبران رفتار می‌نمودند، به هدایت برخیزند ..." - صفحات ۱۲۰، ۱۲۱ و ۱۳۷

دین و دولت از دیدگاه مرحوم آیت‌اللّه شریعتمداری

در گفت‌وگو با اریک رولو (روزنامه لوموند)
آیت‌اللّه شریعتمداری می‌گوید: "از آنجا که رسالت اساسی روحانیون، دینی و معنوی است؛ آنان نباید در امور دولت مداخله کنند، یا مسؤولیت‌های دولتی را به عهده بگیرند."
از دیدگاه آیت الله شریعتمداری حاکمیت با ملت است، حاکمیتی که از طریق نمایندگان آنها در مجلس اِعمال می‌شود. و این نمایندگان ملت‌اند که باید دولت را انتخاب کنند.
وی می‌افزاید: "ما در مقابل دولت نقش ناظر و منتقد را ایفا خواهیم کرد. اگر نظیر گذشته ظلم و ستم در کشور رایج گردد، ما وظیفۀ خود می‌دانیم که با آن به مبارزه برخیزیم و ملت را همچنانکه از زیر ستم سلطنت پهلوی نجات دادیم، از جور و ظلم دولت برهانیم."
روزنامۀ آیندگان ۵۸/۴/۳۰

اسلام نیازی به صنف روحانی ندارد

آقای دکتر عبدالکریم سروش دربارۀ نقش روحانیت در اسلام می‌گوید: "هیچ کس نمی‌تواند در اسلام به نام روحانیت بین مردم و خدا واسطه باشد و کسی به اسم روحانی نمی‌تواند شرط صحّت عمل انسان (مسلمان) باشد."
"یکی از معناهای سکولاریزم کوتاه کردن دست روحانیت از واسطه‌گری بین مردم و خداست."
"از نظر تاریخی کلمۀ روحانیت در اسلام وجود نداشته و قرآن برترین کسان را نزد خدا باتقواترین آنان می‌داند، نه آنکه هرکس روحانی‌تر، عالم‌تر یا آگاه‌تر باشد به خدا نزدیک‌تر است."
"در اسلام هیچ عمل و قانونی نداریم که باید برای اجرای آن حضور روحانی شرط لازم باشد؛ گرچه ممکن است در عمل این‌گونه اَعمال دیده شود، ولی در تئوری چنین چیزی نداریم."
"کسانی که از نظر دینی دارای برتری هستند حق و امتیازی برای برتری سیاسی ندارند، یعنی برای روحانیون و اهل دین مزیّتی برای حکومت کردن و دخالت در امر سیاست نیست." و "این معنای سکولاریزم در مقابل اندیشۀ ولایت فقیه است. در نظریّۀ ولایت فقیه از این جهت که فرد فقیه است حق حکومت دارد. ولی در اندیشۀ سکولاریزم این باطل است و فرد فقیه هیچگونه امتیازی برای حکومت کردن ندارد."
آقای دکتر سروش سکولاریزم سیاسی را بی‌طرف بودن حکومت از نظر ایدئولوژی توصیف کرده می‌گوید: "در جهان امروز حکومت مبتنی بر هیچ دیانت خاصّ نیست و نسبت به دین بی‌طرف است."

استفاده از مطالب این سایت آزاد است.